English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5755 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preload loading U بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
back haul U بارگیری در بازگشت از یک ماموریت بارگیری دوسره باربرگشت
combat loading U بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی
embarkation order U دستورالعمل بارگیری یا سوارشدن دستور بارگیری
endurance loading U بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
pre loading U بارگیری اولیه
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
shipping U بارگیری
charging U بارگیری
material handling bridge U پل بارگیری
loading bridge U پل بارگیری
well deck U پل بارگیری
loading U بارگیری
burdening U بارگیری
stowage U بارگیری
roll-on/roll-off U بارگیری- تخلیه
loading scale U مقیاس بارگیری
on berth U ناوحاضربه بارگیری
charging crane U جرثقیل بارگیری
charging car U واگن بارگیری
loads U بارگیری مهمات
quays U سکوی بارگیری
load U فرفیت بارگیری
load U بارگیری کردن
load U بارگیری مهمات
accumulator charge U بارگیری اکومولاتور
loading rack U سکوی بارگیری
charging berth U اسکله بارگیری
charging wharf U اسکله بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
loading site U محل بارگیری
embarkation table U جدول بارگیری
download U بارگیری پایین
pick up and delivery U بارگیری و تحویل
well deck U عرشه بارگیری
embarkation area U محوطه بارگیری
loading U فرفیت بارگیری
plimsol mark U مارک بارگیری
plimsol mark U علایم بارگیری
magnetic loading U بارگیری مغناطیسی
Loading and unloading. U بارگیری وتخلیه
deadweight U تناژ بارگیری
commercial loading U بارگیری تجارتی
pack saddle U زین بارگیری
pallete U کفه بارگیری
loading station U ایستگاه بارگیری
loading table U جدول بارگیری
loading time U زمان بارگیری
ammunition loading line U خط بارگیری مهمات
quay U سکوی بارگیری
point of loading U نقطه بارگیری
loads U بارگیری کردن
loading apron U نوار بارگیری
stowage U بارگیری و باراندازی
stow U بارگیری کردن
loading bucket U سطل بارگیری
stowed U بارگیری کردن
stowing U بارگیری کردن
bulk loading U بارگیری در مخازن
stows U بارگیری کردن
line charging capacity U فرفیت بارگیری خط
load factor U ضریب بارگیری
laden U بارگیری شده
bucket charging U بارگیری با سطل
loading point U نقطه بارگیری
loading chart U جدول بارگیری
loads U فرفیت بارگیری
frequency loading U بارگیری فرکانسی
pallets U کفه بارگیری
cargo net U تور بارگیری
loading facilities U وسایل بارگیری
apron U محوطه بارگیری
loading diagram U دیاگرام بارگیری
roll on/roll off U بارگیری- تخلیه
carburizing pot U فرف بارگیری
pallet U کفه بارگیری
aprons U محوطه بارگیری
load lines U علایم بارگیری
line charging current U جریان بارگیری خط
ingot charging crane U جراثقال بارگیری شمش
embarkation table U جدول قابلیت بارگیری
loading space U فضای قابل بارگیری
loading U بارگیری مهمات درهواپیما
stevedore U بارگیری وباراندازی کردن
stevedores U متصدی بارگیری و تخلیه
stevedores U بارگیری وباراندازی کردن
stevedore U متصدی بارگیری و تخلیه
actual obligated space U محل یا جا در بارگیری دریایی
bulk load method U روش بارگیری با بارقوال
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
commercial loading U بارگیری کالای تجارتی
charge and discharge U محل بارگیری و باراندازی
loading list U لیست بارگیری خودرو
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
loading plan U طرح بارگیری خودرو
charging side U محل بارگیری کوره
bulk loading U بارگیری مخزن به طور یک جا
staging unit U یکان بارگیری کننده
initial program load U بارگیری برنامه اغازی
loading chart U طرح بارگیری هواپیما
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
shiping agent U کارگزار بارگیری کشتی
horizontal loading U بارگیری افقی کشتیها
cargo plan U طرح بارگیری ناو
cargo port U دریچه بارگیری ناو
lift on U بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lay day U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
lading U بارگیری عمل بار کردن
laydays U ایام بارگیری و باراندازی کشتی
drayage U هزینه بارگیری وبار اندازی
loading ramp U راهروی شیب دار بارگیری
lay day U روز بارگیری وباراندازی کشتی
shiping agent U حق العمل کار بارگیری کشتی
accessorial services U خدمات بارگیری و تخلیه بار
The ship is loading. U کشتی درحال بارگیری است
lighterage U هزینه بارگیری وباراندازی ازکشتی
capacity load U حداکثر فرفیت بارگیری ناو
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
stevedore U متصدی بارگیری و حمل و نقل
bulk load method U روش استفاده از بارگیری قوال
reloadable control storage U انباره با کنترل بارگیری مجدد
base loading U بارگیری انجام شده در پایگاه
bridge plate U پل بین سکوی بارگیری وخودرو
railway end U پل سکوی بارگیری راه اهن
stevedore U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
stevedores U متصدی یانافر بارگیری وباراندازی
mutilation table U جدول راهنمای بارگیری خودروها
maximum load rating U قابلیت بارگیری نامی حداکثر
embarkation order U ترتیب سوار شدن یا بارگیری
port U شراب شیرین بارگیری کردن
free in and out U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
roll on roll off U روش بارگیری مستقیم ناو
p&d U delivery and up pick بارگیری و تحویل
fio U بدون هزینه تخلیه و بارگیری
stevedores U متصدی بارگیری و حمل و نقل
palletetisation U درکفه بارگیری قرار دادن
drayage U چهارچرخه یاگاری مخصوص بارگیری وباراندازی
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
loading U بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
mutilation table U جدول بارگیری پیش بینی شده
despatch money U پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
actual placement U قرار دادن بار در محل تخلیه و بارگیری
ipl U Load Program Initail بارگیری اغازی برنامه
prestowage plan U طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
entrucking table U جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
portcapacity U فرفیت بندر از نظر بارگیری یاتخلیه بار
lighterage U هزینه بارگیری و باراندازی از کشتی توسط دوبه
embarkation element U یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
block stowage loading U بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری
embarkation team U تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
turnaround cycle U مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
stowage plan U طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
long shoreman U گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
primage U اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
demurrage U بیکار و معطل نگهداشتن کشتی بیش از مدتی که جهت بارگیری یا تخلیه یا طی مسافت مبداء به مقصد لازم است
embarkation officer U افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
deck cargo U بار روی عرشه کشتی بارگیری برروی عرشه
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
over shipment U ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
ammunition loading line U صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
take on <idiom> U ضبط کردن،بارگیری کردن
lade U بارگیری کردن خالی کردن
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
carload shipment U حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
corpuses U سرمایه اولیه و اصلی
ultimate truths U حقایق اولیه یا اصلی
corpus U سرمایه اولیه و اصلی
prototypes U نمونه اصلی شکل اولیه
prototype U نمونه اصلی شکل اولیه
archetypal U مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypical U مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
archetypally U مربوط یا شبیه طرح اصلی نمونه اولیه
initial vector U مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
rolleron U کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
initial thrust U نفوذ اولیه نفوذ اصلی
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
loop U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
looped U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops U بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1 Keynote address
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1The motherboard is also often referred to as the main board.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com